اقتصاد بازار (Market economy)، سیستمی اقتصادی است که در آن تخصیص منابع و کالاها از طریق تصمیمات غیرمتمرکز بسیاری از بنگاهها (=تولیدکنندگان) و خانوارها (=مصرف کنندگان) انجام میگیرد. به عبارت دیگر، در اقتصاد بازار، تصمیمگیری میلیونها خانوار و بنگاه، جانشین تصمیمگیری توسط یک برنامهریز مرکزی (= دولت) میشود. علاوه بر این، قیمت بازار از طریق برقراری تعادل میان عرضه و تقاضا به وجود میآید.
در چنین اقتصادی، دخالت دولت وجود ندارد و خریداران و فروشندگان بی شمار موجود در بازار به صورت آزادانه فعالیت کرده و از طریق دست نامرئی کنترل میشوند.
به زبان ساده میتوان گفت اقتصاد بازار، نوعی بازار آزاد است که در آن هر کس به فکر منافع شخصی و بهتر کردن وضعیت خود است. در اقتصاد بازار، خانوارها تصمیم میگیرند که:
بنگاهها تصمیم میگیرند که:
شاید این موضوع که در چنین اقتصادی هیچ کس به فکر بهبود وضعیت جامعه نیست، عجیب به نظر برسد اما همین تصمیمات غیرمتمرکز که بر مبنای منافع شخصی گرفته میشوند، موفقیتهای قابل ملاحظهای در بهبود وضعیت کل اقتصاد داشتهاند.
چرا اقتصاد بازار با وجود اینکه در آن همه به فکر منافع شخصی خود هستند، عملکرد خوبی در بهبود وضعیت کل اقتصاد دارد؟
آدام اسمیت در کتاب «ثروت ملل» به این نکته اشاره دارد که خانوارها و بنگاهها در تعامل با یکدیگر توسط دستی نامرئی هدایت شده و به نتایجی که مورد نظر بازار است، میرسند. اما دست نامرئی با کمک چه ابزاری این هماهنگی را به وجود میآورد؟ پاسخ ساده است؛ قیمت.
قیمت، هم ارزش یک کالا در جامعه و هم هزینه تولید آن در جامعه است. از آنجایی که هر دو گروه بنگاهها و خانوارها به هنگام فروش و خرید به قیمت توجه دارند به صورت غیرمستقیم، در راستای منافع کل اقتصاد، قدم برمیدارند.
یک نظام کمونیستی، با وضع قوانین خاص از تعدیل طبیعی قیمت توسط دو گروه بنگاه و خانوار (نیروهای عرضه و تقاضا) جلوگیری میکند. در نتیجه قیمتها منحرف شده و در تصمیمگیری هر دو گروه اختلال به وجود میآید.
نقطه تقابل نظام کمونیستی و اقتصاد بازار، در نحوه کنترل بازار است. به عبارت دیگر، در نظام کمونیستی بازار به جای دست نامرئی، توسط یک دست (که از تجمیع چندین دست با عقاید فکری مشترک) به وجود آمده، هدایت میشود.
هرچند نتایج حاصل از اقتصاد بازار و دست نامرئی، موفقیتآمیز است اما گاهی استثنائاتی در این زمینه به وجود میآید که نیاز به مداخله دولت در اقتصاد حس میشود. دولتها معمولا با دو هدف در اقتصاد مداخله میکنند:
به بیان دیگر میتوان گفت، هدف بیشتر سیاستهای اقتصادی بزرگتر کردن کیک اقتصادی یا تقسیم آن به صورت عادلانه است.
معمولا دست نامرئی میتواند موجب تخصیص کارآمد منابع تولید شود اما هنگامی که دست نامرئی در این زمینه شکست میخورد از اصطلاح شکست بازار (Market failure) استفاده میشود.
شکست در اقتصاد بازار به دو دلیل عمده رخ میدهد:
اثرات جانبی تولید به دو دسته منفی و مثبت تقسیم میشوند. برای درک اثرات جانبی منفی در اقتصاد بازار به مثال زیر دقت کنید.
۱- اگر یک کارخانه تولید مواد شیمیایی نتواند از عهده هزینه کنترل آلایندههای سمی که وارد طبیعت میکند، برآید صرفا در جهت منافع خود به تولید محصولات بیشتر و در عین حال آلودگی بیشتر ادامه میدهد. دخالت دولت در این زمینه با وضع قوانین زیست محیطی میتواند موجب بهبود وضعیت اقتصاد شود.
برای درک اثرات جانبی مثبت در اقتصاد بازار به مثال زیر دقت کنید.
۲- مداخله دولت برای کمک به خلق دانش از طریق کمک به انجام پژوهشهای جدید، منجر به بهبود وضعیت اقتصادی خواهد شد؛ اگرچه ممکن است یک نفر یا یک گروه کوچک با استفاده از پژوهشهای خود به کشف مهمی نائل شوند اما تمام مردم میتوانند از دستاوردهای این دانش جدید استفاده کنند.
برای درک قدرت بازار در اقتصاد بازار به مثال زیر دقت کنید.
۳- فرض کنید در یک اقتصاد تنها یک چاه آب وجود دارد و این چاه آب نیز در مالکیت یک نفر است. بازار آب در این مثال یک بازار انحصار کامل است و مالک چاه میتواند هر قیمتی که مایل بود برای آب تعیین کند و دیگران مجبور به تبعیت هستند. دست نامرئی تنها در بازارهایی که در آنها رقابت بالا وجود دارد قادر به کنترل قیمت است نه در بازاری که تنها یک فروشنده و شمار زیادی خریدار وجود دارد.
با اینکه دست نامرئی موجب میشود تا قیمتها در بازار بر اساس عرضه و تقاضا به تعادل برسند اما نمیتواند رشد اقتصادی را به صورت عادلانه تقسیم کند. در واقع با دست نامرئی غذای کافی برای تمام مردم، پوشاک مناسب و بهداشت فراهم نمیشود. به همین دلیل است که دولت با در پیش گرفتن اقداماتی همچون «مالیات بر درآمد» و «نظام تامین اجتماعی» سعی میکند رفاه اقتصادی را به صورت عادلانه تقسیم کند.
در ایران که بخش بسیار کوچکی از آن توسط اقتصاد بازار و بخش عمده آن در اصطلاح با اقتصاد دستوری اداره میشود، دولت نقش مهمی در ایجاد رفاه اقتصادی دارد. متاسفانه در سالهای اخیر دولت نتواسته مشکل تورم بالا و رشد اقتصادی پایین را حل کند. به همین دلیل افراد بسیاری با رفاه اقتصادی بسیار پایین در حال زندگی هستند. حال چاره چیست؟
چاره اساسی در دست اقتصاددانان و سیاستگذاران است. با این حال تمام اقشار جامعه میتوانند با یادگیری دانش اقتصادی، سرمایه گذاری در بازارهای مالی را یاد بگیرند و پس از آن با هر میزان سرمایهای که دارند در یکی از بازارهای طلا، بورس، ملک، فارکس، دلار، خودرو و ... سرمایهگذاری کنند و سودی بیشتر از نرخ تورم به دست بیاورند. دوره اقتصاد کلان با هدف آموزش دانش اقتصاد به شکلی که برای سرمایه گذاری کاربرد داشته باشد، تهیه شده و مطالب آن از پایه و به زبان ساده آموزش داده میشوند تا هر کس با هر سطح سوادی، توانایی درک مفاهیم اقتصادی و استفاده از آنها در سرمایهگذاری را داشته باشد.
با اینکه دخالت دولت در مباحثی که پیشتر به آنها اشاره کردیم میتواند راهگشا باشد اما دولت همیشه نمیتواند دستاوردهای اقتصادی را بهبود دهد. در دولت یک فرآیند سیاسی، سیاستهای بخش عمومی را تعیین میکند. این سیاست:
گرچه امروزه کشورها به صورت ۱۰۰٪ از اقتصاد بازار استفاده نمیکنند اما بسیاری از کشورها وجود دارند که سهم بیشتری از اداره اقتصاد را بر عهده نیروهای بازار و تصمیمات غیرمتمرکز آنها گذاشته و سهم کمتری را به مداخله دولت در اقتصاد، اختصاص دادهاند. طبق آخرین آمار وبسایت هریتیج، کشور سنگاپور بیشترین درصد اقتصاد بازار را در میان سایر کشورهای جهان دارد.
در ادامه به صورت خلاصه به مرور مهمترین مشخصات اقتصاد بازار میپردازیم:
مزایا
۱- عرضه و تقاضا توسط خانوارها و بنگاهها هدایت میشود؛ در اقتصاد بازار این دو گروه میتوانند به صورت آزادانه در تصمیمات غیر متمرکزی که برای خرید و فروش کالا میگیرند، تعامل داشته باشند. عرضه و تقاضا، قیمت مطلوب را برای هر دو گروه تعیین میکند.
۲- رقابت، کارایی را افزایش میدهد؛ بنگاههایی که کارایی بیشتری در تولید داشته باشند در رقابت با دیگر بنگاهها پیروز شده و سود بیشتری به دست میآورند.
۳- نوآوری با سود پاداش داده میشود؛ اگر محصولات خلاقانه جدید مورد نیاز مصرفکنندگان باشند، بنگاهها سود بالایی از فروش آنها به دست خواهند آورد.
معایب
۱- نابرابری ایجاد میشود؛ اقشار آسیبپذیر و کسانی که نمیتوانند ارزشی متناسب با اقتصاد بازار زمانه خود ایجاد کنند فقیر میمانند اما عده دیگری به ثروت دست مییابند.
۲- کارایی اقتصاد کم میشود؛ به دلایلی همچون اثرات جانبی تولید و قدرت بازار که پیشتر به شرح آنها پرداختیم، کارایی کل اقتصاد کمتر میشود.
۳- تمام افراد نمیتوانند از پتانسیل خود استفاده کنند؛ به عنوان مثال، کودکان کار مجبورند برای منافع شخصی (که کسب درآمد برای خانواده است) از تحصیل باز بمانند. در صورتی که با مداخله دولت امکان پیشرفت تحصیلی برای این افراد و استفاده از پتانسیلهای آنها در آینده وجود خواهد داشت.
در این مقاله به اقتصاد بازار پرداخته و دانستیم که بنگاهها و خانوارها در این سیستم بر اساس منافع شخصی خود عمل کرده و بدون آنکه بدانند در جهت منافع کل اقتصاد قدم برمیدارند. انتخاب بر اساس منافع شخصی موجب میشود که قیمتها در بستر عرضه و تقاضا به تعادل برسند. البته همان طور که اشاره شد، سیستم اقتصاد بازار رشد اقتصادی را میان مردم تقسیم نمیکند. به همین دلیل هر کس در سطح فردی میتواند با استفاده از «سرمایه گذاری اصولی» وضعیت زندگی خود را بهبود بخشد.
جهت آشنایی با سایر موضوعات اقتصادی از مقالات زیر استفاده کنید.
منظور از اقتصاد بازار، سیستمی است که در آن خریداران و فروشندگان به صورت آزادانه به تولید، فروش و خرید کالاها بر اساس منافع شخصی خود میپردازند. در اقتصاد بازار، دست نامرئی از طریق قیمت میان منافع شخصی افراد هماهنگی به وجود میآورد.
امروزه تمام کشورها از ترکیب اقتصاد بازار و مداخله دولت استفاده میکنند. حال برخی کشورها همچون آمریکا درصد بیشتری را به اقتصاد بازار اختصاص داده و برخی کشورها همچون ایران درصد بیشتری را به مداخله دولت در اقتصاد اختصاص داده است.
کد بازیابی به ایمیل و شماره موبایل ارسال شد
این کد حداکثر 5 دقیقه اعتبار دارد