مدیریت سرمایه در بازارهای مالی شامل مجموعهای از تکنیکها و مدلها است که به منظور به حداقل رساندن ضرر و به حداکثر رساندن سود و در نهایت رشد حساب معاملاتی ِ شخصِ معاملهگر یا سرمایهگذار به کار برده میشوند. مدیریت سرمایه به زبان ساده، شامل درک این موضوع است که چقدر پول میتوان به یک معامله اختصاص داد و چه مقدار پول میتوان در همان معامله از دست داد بدون اینکه بر توانایی فرد برای معامله کردن در آینده تاثیر منفی بگذارد.
با توضیحاتی که ذکر کردیم احتمالا متوجه شباهت مفهوم مدیریت سرمایه و مدیریت ریسک شدهاید. در واقع هر دوی این موضوعات در یک جهت و با هدف افزایش بازدهی و کاهش ریسک سرمایهگذار به کار برده میشوند.
مدیریت سرمایه (Capital Management) حوزهای از مدیریت مالی و مربوط به داراییهای سرمایهای است. از این دیدگاه مدیریت سرمایه به دو نوع تقسیم میشود:
در این مقاله، تمرکز ما بر مفهوم مدیریت پول (Money Management) در بازارهای مالی همچون فارکس است که در بسیاری از منابع فارسی با نام مدیریت سرمایه نیز شناخته میشود. مدیریت پول (= مدیریت سرمایه) یک روش حیاتی است که معاملهگران را قادر میسازد تا با استفاده از تکنیکهای مدیریت ریسک و تنظیم دقیق حجم معاملات (Position Size)، مدت زمان طولانیتری در بازارهای مالی به معامله کردن بپردازند. بگذارید با استفاده از یک مثال، مفهوم مدیریت سرمایه در فارکس و سایر بازارهای مالی را شرح دهیم.
در این قسمت، مدیریت سرمایه در فارکس را با طرز معاملهگری دو فرد مبتدی و دو فرد حرفهای مقایسه میکنیم. اگر یک ستاپ معاملاتی با درصد موفقیت بالا را در اختیار دو تریدر مبتدی قرار دهید و از هر کدام بخواهید در جهت مخالف (یکی خرید و دیگری فروش) ترید کنند، احتمالا پس از چند ترید پشت سر هم، هر دو پول از دست میدهند. حال اگر همین ستاپ معاملاتی را در اختیار دو تریدر حرفهای قرار دهید و از آنها بخواهید در جهت مخالف ترید کنند، احتمالا هر دو پول به دست میآورند. تفاوت این دو دسته از معاملهگران به تواناییِ مدیریت سرمایه برمیگردد.
در این مثال، معاملهگران مبتدی درصد ضرر بیشتری را پذیرفتهاند اما معاملهگران حرفهای از این نکته آگاه بودهاند که درصد ضرر در هر معامله بایستی به قدری کوچک باشد که سرمایه آنها را برای انجام معاملات بعدی حفظ کند؛ برای درک بهتر مطلب، به جدول زیر دقت کنید:
درصد بازدهی برای رسیدن به سرمایه اولیه |
درصد ضرر |
33% |
25% |
100% |
50% |
300% |
75% |
900% |
90% |
اگر تریدر مبتدی ِ مثال ما در اولین معاملهاش ۵۰٪ ضرر کرده باشد، ارزش سرمایه اولیه خود را نصف کرده است. بنابراین حالا باید در معاملات بعدی به اندازه ۱۰۰٪ بازدهی داشته باشد تا بتواند سر به سر شود. اگر این تریدر ۷۵ ٪ ضرر کرده باشد باید یه کار شگرف انجام دهد؛ یعنی ۳۰۰٪ بازدهی داشته باشد که عملا کاری نامحتمل است.
اما تریدرهای حرفهای، درصد ضرر اندکی را میپذیرند. در واقع آنها حد ضرر (Stop loss) خود را بین ۱٪ تا ۳٪ تعیین میکنند تا در صورت ضرر کردن بتوانند مدت زمان بیشتری در بازار حضور داشته باشند. مفهومی که در این مثال بدان پرداختیم، نسبت اهرمی نامتقارن نام دارد.
«نسبت اهرمی نامتقارن» (Asymmetrical Leverage) یکی از مفاهیم مهم برای درک مدیریت سرمایه است؛ این نسبت به ما میگوید که با هر مقدار ضرر باید به چه میزان سود کنیم تا ضررمان جبران شود؛ برای محاسبه این نسبت میتوانید از فرمول زیر استفاده کنید.
کاربرد مدیریت سرمایه را میتوان در ۲ مورد خلاصه کرد:
همان طور که پیشتر اشاره شد مفاهیم مدیریت سرمایه با موضوع مدیریت ریسک آمیخته است و یکی از این وجوه مشترک مربوط به نسبت سود به ضرر یا ریسک به ریوارد است.
نسبت سود به ضرر هم به دلار و هم به درصد بیان میشود؛ احتمال موفقیت معاملهگرانی که نسبت ریسک به ریوارد بزرگتر از ۱ دارند، بیشتر است. با این حال، اگر نسبت ریسک به ریوارد شما کوچکتر از ۱ است باید احتمال بُرد یا وین ریت شما بسیار بالا باشد.
نسبت سود به ضرر یکی از موارد مهمی است که در تعیین حجم معامله در انواع مدلهای مدیریت سرمایه تاثیرگذار است.
مدیریت سرمایه در بازارهای مالی مدلهای مختلفی دارد که هر تریدر میتواند با توجه به شرایط خود از یکی از آنها استفاده کند. با این حال همان طور که در ادامه توضیح خواهیم داد، استفاده از برخی از مدلها میتواند ریسک بالایی به دنبال داشته باشد. مهمترین مدلهای مدیریت سرمایه عبارتند از:
محاسبه حجم معاملات یکی از مبانی اولیه و مهم مدیریت سرمایه و عامل موفقیت معاملهگران است. یکی از روشهای شناخته شده در این زمینه، سیستم مارتینگل (Martingale System) است. در این سیستم، با ظهورِ ضرر معاملهگر، حجم پوزیشن (یا ارزش دلاری آن) بیشتر میشود. در این روش که بسیار پرریسک بوده، فرض بر این است که با افزایش ضرر و به دنبال آن افزایش حجم معامله، در یک برگشت سریع و کوتاه قیمت، تمام ضررها قابلیت جبران دارند. نکته کلیدی در استراتژی مارتینگل این است که با دو برابر کردن قیمت، میانگین قیمت ورود به معامله را کاهش دهید.
سیستم مارتینگل یا میانگین کم کردن مبتنی بر دو برابر کردن حجم پوزیشن پس از هر بار ضرر کردن است. به همین علت استفاده از این روش برای مدیریت سرمایه معایب متعددی دارد که در تصویر زیر به آنها اشاره شده است.
روش میانگین هزینه دلاری (Dollar Cost Averaging) از دیگر مواردی است که میتوان با آن به مدیریت سرمایه پرداخت. در این روش که تا حدودی شبیه سیستم مارتینگل است، معاملهگر در فواصل زمانی منظم، مبلغ مشخصی را به معامله (در فارکس یا بورس) اختصاص میدهد. به عنوان مثال، اگر سهام یک شرکت را در بازار بورس در فاصله ۵ ماه و هر بار به ارزش ۱۰۰ دلار خریداری کنید، در مواقعی که سهم در روند صعودی است توانایی خرید تعداد سهام کمتری خواهید داشت و در روندهای نزولی به علت کاهش قیمت، توانایی خرید تعداد بیشتری سهم خواهید داشت.
برای درک نحوه استفاده از روش میانگین هزینه (Cost Averaging) در بازار فارکس، تصور کنید که میتوانید به اندازه ۱ لات در جفت ارز EUR/USD وارد معامله شده و توانای تحمل ضرر تا ۱۰۰۰ دلار را خواهید داشت. بنابراین در ابتدا 0.2 لات وارد معامله میشویم و در صورت ضرر، 0.2 لات دیگر به حجم پوزیشن اضافه میکنیم و این فرآیند تا استفاده از تمام ۱ لات ادامه پیدا میکند و هرگز بیشتر از آن نمیشود. در واقع چنین تقسیمبندیای به این علت است که ریسک نهایی معامله بیشتر از ریسک اولیهای (۱۰۰۰ دلار) که برای معامله در نظر گرفتهایم، نشود.
تعیین حجم معامله با روش آنتی مارتینگل یا ضد مارتینگل (Anti-Martingale System) یکی دیگر از روشهای مدیریت سرمایه است. این روش مبتنی بر نصف کردن حجم پوزیشن در هر بار ضرر کردن و دو برابر کردن در هر بار سود کردن است.
این روش که معکوس سیستم مارتینگل است، نیز معایب و مزایای خاص خود را دارد. به طور کلی در طول روندهای صعودی و رشد بازار، استفاده از این سیستم نسبت به روش مارتینگل ریسک کمتری دارد چون در واقع افزایش حجم در یک معامله برنده کمریسکتر از افزایش حجم در یک معامله بازنده است. با این حال:
استفاده از روش آنتی مارتینگل در سیستمی که امید ریاضی مثبتی دارد میتواند کاربردی باشد؛ امید ریاضی (Mathematical Expectancy) بر این نکته تاکید دارد که نیازی نیست در تمام معاملات برنده باشید تا به سود دست پیدا کنید. حتی ممکن است تحت شرایطی تمام سود شما از ۱۰٪ معاملاتتان به دست آید. فرمول امید ریاضی به قرار زیر است:
به عنوان مثال، اگر احتمال بُرد شما ۳۰٪، میانگین سود شما ۵۰ دلار و میانگین ضررتان ۵ دلار باشد،
امید ریاضی معادل ۲.۳ خواهد بود اما اگر احتمال بُرد شما ۵۰٪، میانگین سود شما ۵ دلار و میانگین ضررتان ۵ دلار باشد، امید ریاضی معادل صفر خواهد بود.
روش ریسک ثابت (Fixed Fractional) در مدیریت سرمایه بر این ایده استوار است که حجم معامله بایستی با مقدار ریسکی که برای کل سرمایه در نظر گرفتهایم، متناسب باشد. منظور از Fraction، مقداری از سرمایه جاری یا همان اکوئیتی حساب است که می بایست در معامله بعدی بر روی آن ریسک شود. در این روش، ریسک ثابت سرمایه مشخص میشود. به عنوان مثال، اگر در یک حساب ۱۰ هزار دلاری، مقدار ریسک ثابت را ۳۰۰ دلار در نظر بگیرید، نباید ریسک هر معامله شما بیشتر از این مقدار باشد. برای محاسبه حجم پوزیشن از فرمول زیر استفاده میشود:
در فرمول بالا درصد ریسک ثابت به شکل عددی (بین 0 تا 1)، ریسک معامله و اکوئیتی به شکل مقداری نوشته میشوند.
به عنوان مثال، اگر اکوئیتی حساب معادل ۵۰۰۰ دلار، ریسک ثابت معادل ۲٪ (= ۰.۰۲) و ریسک معامله ۸۰ دلار باشد، عدد ۱.۲۵ به دست میآید که میتوان با ضرب کردن آن در مینیمم حجمی که بروکر فارکس به شما اجازه معامله میدهد به عدد ۰.۱۲۵ لات برای شروع معامله در روش ریسک ثابت مدیریت سرمایه رسید.
روش نسبت ثابت (Fixed Ratio)در مدیریت سرمایه یک پارامتر کلیدی به نام «دلتا» دارد. دلتا مقدار سودی (بر حسب دلار) است که باید در ابتدا به دست آید تا بتوان حجم معامله را یک پله افزایش داد. در این روش با حداقل حجم ممکن (که بروکر به شما اجازه میدهد) وارد معامله شده و پس از کسب سود به مقدار دلتا، یک پله به حجم معامله اضافه میشود. اما اگر پوزیشن به مقدار دلتا وارد ضرر شد، یک پله از حجم معامله کاسته میشود.
فرمول محاسبه حجم بر اساس روش نسبت ثابت به قرار زیر است:
در این فرمول، منظور از Profit سود جمع آوری شده تا به حال است. همان طور که مشاهده میکنید در این فرمول نشانهای از ریسک نیست و همه چیز به سود از پیش کسب شده و مقدار دلتا وابسته است. به همین دلیل استفاده از این روش مدیریت سرمایه بیشتر مناسب معاملهگرانی است که اکانت معاملاتی کوچکی دارند. چراکه برای شروع به سود کمتری در حساب نیاز دارند تا حجم معاملات را افزایش دهند. در واقع، فرض اصلی بر این است که شما در ابتدا مایل به پذیرش ریسک بیشتری برای حساب معاملاتی خود هستید اما همان طور که اکانت شما در حال رشد است، سطح ریسک پذیری شما کاهش مییابد.
میانگین رو به بالا (Averaging up) در مدیریت سرمایه، روشی است که با استفاده از آن در مواقعی که قیمت سهام یا سایر سرمایه گذاریها افزایش پیدا میکند، سرمایه گذار مقدار یا تعداد بیشتری از دارایی مورد نظر را با قیمت بالاتر خریداری میکند.
به عنوان مثال، فرض کنید تعداد ۱۰۰ سهم از نماد سپید در بورس تهران به قیمت سهمی ۵۲ تومان خریداری کردهاید. در سال بعد دوباره ۱۰۰ سهم به قیمت هر کدام ۱۵۰ تومان از این نماد خریداری میکنید و از آنجایی که با تحلیل خود به پتانسیل رشدی این شرکت پی بردهاید در سال سوم نیز که قیمت سهم به ۱۷۷ تومان رسیده تعداد ۱۰۰ سهم از آن خریداری میکنید.
در سال چهارم که قیمت به ۴۰۰ تومان میرسد شما ۳۰۰ سهم به ارزش ۱۲۰،۰۰۰ تومان خواهید داشت که در مجموع برای آن ۳۷،۹۰۰ هزینه کردهاید. اگر از روش میانگین رو به بالا استفاده نمیکردید و همان ۱۰۰ سهم سال اول را نگه داشته بودید، ارزش سرمایه گذاری شما معادل ۴۰،۰۰۰ (با هزینه ۵۲۰۰) بود. طبیعتا میزان سود به دست آمده در روش میانگین اضافه کردن بیشتر بوده است. دقت کنید که این روش در مواقعی که از پتانسیل رشد سهام شرکت مطمئن هستید، کاربردی است. در صورت عدم اطمینان از پتانسیل رشد شرکتهای بورسی میتوانید از سیگنال بورس تهران ارائه شده توسط تیم انجمن خبرگان با مدیریت استاد هومن مقراضی استفاده کنید.
در این مقاله به آموزش مدیریت سرمایه در بورس و فارکس پرداخته و انواع مدلهای رایج آن را به همراه مثال بررسی کردیم. حال نوبت شماست تا با بهینه سازی حجم پوزیشن، به کسب سود از بازارهای مالی بپردازید. منظور از بهینه سازی حجم پوزیشن در مبحث مدیریت سرمایه، افزایش حجم پوزیشن معاملات برنده و کاهش حجم پوزیشن معاملات بازنده است که در نهایت منجر به افزایش نرخ سودآوری معاملهگر میشود.
با این حال، در عمل بهینه سازی حجم پوزیشن با استفاده از روشهای مدیریت سرمایه جزئیات بسیار زیادی داشته و همچنین به تمرین در این زمینه نیازمند است. به همین دلیل پیشنهاد میکنیم با مراجعه به دوره آموزش فارکس با استراتژی CTS، معاملهگری را به همراه مدیریت سرمایه و ریسک و تمام نکات و جزئیات آن دنبال کنید. در این دوره که بر اساس سرفصلهای آزمون معتبر CFTeطراحی شده است علاوه بر تکنیکهای مدیریت سرمایه و تعیین حجم معامله، استراتژی معاملاتی موفقی که نرخ سودآوری بالایی دارد نیز آموزش داده میشود.
جهت آشنایی با سایر موضوعات مشابه، از مقالات زیر استفاده کنید.
مدیریت سرمایه روشی برای تعیین حجم معاملات به شکلی است که معاملهگر کمترین ضرر و بیشترین بازدهی را به دست آورده و بتواند در مدت زمان طولانیای در بازار معامله کند. مدیریت سرمایه به زبان ساده یعنی اینکه بر روی چه مقدار از حساب معاملاتی در معامله بعدی باید ریسک کرد.
برای مدیریت سرمایه در فارکس میتوان از انواع روشهای مدیریت سرمایه همچون مارتینگل، آنتی مارتینگل، میانگین هزینه، نسبت ثابت، ریسک ثابت و سایر مدلهایی که در متن مقاله شرح داده شده است، استفاده کرد.
کد بازیابی به ایمیل و شماره موبایل ارسال شد
این کد حداکثر 5 دقیقه اعتبار دارد